پرش به محتوا

تقویت موضع دیپلماسی متناسب با واقعیت‌های جنگ

    تقویت موضع دیپلماسی متناسب با واقعیت‌های جنگ

    واقعیت‌های جنگ، حامیان اصلی رژیم صهیونیستی را هم به ناچار وارد میدان کرده است، اما این بار این «سیل خواهش‌هاست» که جای تهدید را گرفته.

    ​ 

    ؛ یادداشت مهمان، رضا ایروانی: رژیم صهیونیستی از آغاز جنگ علیه ایران و شلیک نخستین گلوله، خیال می‌کرد با یک حرکت حساب‌شده می‌تواند اراده ملی ایران را تضعیف کند؛ اما نه تنها چنین نشد که آتش این اقدام نسنجیده به جان این رژیم افتاده است. کمتر کشور غربی فکر می‌کرد ایران بتواند یک هفته پس از جنگ به چنین نقطه خاصی برسد و مسئولان آمریکایی و لابی سنگین صهیونیست بین‌الملل، هیچگاه گمان نمی‌کردند، حمله همه جانبه علیه ایران، بعد از یک هفته چنین سرنوشتی داشته باشد. اکنون غربی‌ها که عادت دارند بر موج تحولات سوار شوند، شاهد قدرت شگرف دفاعی ایران‌اند و چشم به حضور ایران بر سر میز مذاکره دوخته‌اند. اما آیا این بار میدان دیپلماسی و تلاش قدرت‌های بین‌المللی برای باز شدن عرصه دیپلماسی با موارد گذشته مشابه است؟

    پاسخ این سوال در شرایط امروز خیر است. باز شدن عرصه دیپلماسی در این شرایط در حقیقت «پایان یک افسانه امریکایی» در شیوه مذاکرات آنهاست. سال‌ها آمریکایی‌ها از تهدید نظامی برای کشاندن کشورهای مختلف پای میز مذاکره و همچنین وادار کردن این کشورها برای دادن امتیاز استفاده می‌کردند. آنها با تکیه بر قدرت نظامی خود و همچنین ترساندن کشورهای منطقه از باز کردن قلاده رژیم صهیونیستی، انها را تحت فشار خورد کننده می‌گذاشتند. کشور ما نیز از این قاعده مستثنی نبود. آمریکایی‌ها در مسیر مذاکرات ۲۰ سال گذشته همواره ما را تهدید به حمله نظامی می‌کرند و دیپلمات‌های ما را از سایه جنگ می‌ترساندند. در این مسیر البته گاهی این حربه آنها جواب می‌داد و ترس برخی مسئولان و دیپلمات‌های ایران، باعث کارگر افتادن این حربه می‌شد. اما امروز آمریکا رسماً وارد جنگ با ایران شده است و فردای آغاز حملات رژیم صهیونیستی، ترامپ اذعان کرد این حملات با هماهنگی او و به دلیل عدم پاسخ مناسب از سوی ایران شروع شده است. با عدم توانایی رژیم صهیونیستی در مدیریت جنگ و فشار ایران بر این کشور، حالا این امریکایی‌ها و کشورهای غربی هستند که خواهان بازگشت ایران به میز مذاکره‌اند. اگرچه، آنها متوجه درخواست خود در این شرایط هستند و می‌دانند که این خواهش، به معنای پایان یافتن یک سیاست سنتی، و از دست رفتن این حربه برای همیشه است. دیگر قدرت نظامی و جنگ با آمریکا، برای هیچ کشوری ترس به همراه ندارد. حالا باید گفت دیگر چاره‌ای برای آنها نمانده است. روز گذشته ۳۰ خرداد سال ۱۴۰۴، ورای هیاهوی تبلیغات و فشارهای دیپلماتیک، واقعیتی تزلزل‌ناپذیر به تصویر کشیده شده است: ایران، پهلوان میدان دفاع، اکنون در قامت یک اژدهای خفته بیدار شده و رژیم صهیونیستی، که تحلیل‌های بین‌المللی از آن دژ مستحکم تصویر می‌کردند، در زیر تیغ حملات ایران اسیر و گوشه گیر است. این واقعیت جنگ، حالا حامیان اصلی رژیم صهیونیستی را هم به ناچار وارد میدان کرده است. اما این بار این «سیل خواهش‌هاست» که جای تهدید را گرفته، و ایران، خندان به هر روش دیگری که هر قدرت بین‌المللی کوچک و بزرگ، به جز التماس با او صحبت کند، جواب رد می‌دهد. از امروز به بعد، هر نوع تهدید نظامی ایران در مجامع بین‌المللی چه در میدان چه در دیپلماسی، فقط می‌تواند با خنده ایران همراه باشد. و این اولین نتیجه حماقت افرادی است که به قدرت خود بیش از حد متکی بودند. این تقاضای ملتمسانه، در حقیقت مُهر تأییدی است بر توان و شوکت ایران، چرا که زیربنای مذاکرات امروز، اقتدار ایران است و بس.

    علاوه بر این ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که وظیفه دیپلمات، دیپلماسی است؛ نگارش معاهدات و ترسیم نقشه‌های همکاری است. اما هنگامی که دشمن، آوارِ خشونت می‌ریزد، دیپلماتِ واقعی، سربازی است در لباس مبدّل. اما ایران نشان داده است که چنان نخبگان نظامی تربیت کرده که حتی در روز دسترس نبودن فرماندهان و شهادت آنها، نه تنها خللی در امر دفاعی کشور ایجاد نمی‌شود، بلکه این الیت نظامی جدید، به راحتی می‌توانند خاک دژ افسانه‌ای صهیونیست‌ها را هم به توبره بکشند. فلذا دیپلمات‌های ایرانی هیچ نیازی به حضور در میدان نظامی ندارند. باید این نکته را در نظر داشت که نظامیان ایران کار خود را خوب بلدند، و در این جنگ دیپلمات‌ها هم باید به خوبی نقش آفرینی کنند. دیپلمات‌ها نه تنها باید زبانِ عقل و منطق را بر دشمن تحمیل کنند، بلکه همچون توپخانه‌ای پشت جبهه، باید صدا را در ارکان قدرت دشمن طنین‌انداز کنند. وقتی امروز غربی‌ها اینگونه اصرار دارند که ایران به میز مذاکره بازگردد، دیپلمات‌ها موظفند با هر دریافتی، پیامی از اقتدار و ژرفای استراتژیک ارسال کنند: «بدانید دست ما بر ماشه نیز است.»

    علاوه بر این باید گفت عرصه دیپلماسی، سود دیگری نیز می‌تواند برای ما داشته باشد. غربی‌ها، سال‌هاست ایران را به‌واسطه تصاویر و تحلیل‌های یک‌سویه قضاوت می‌کنند؛ اما اکنون که آتش جنگ شعله‌ور شده، هیچ تحلیلی جایگزین مشاهده‌ی واقعی زورآزمایی نظامی نمی‌شود. صهیونیسم که زمانی با حمایت لجستیکی و اطلاعاتی غرب زنده بود، اکنون در زیر بار قدرت موشکی و پهپادی ایران خم شده است. هر درخواست پیچیده دیپلماتیک، بازتاب شکست نظامی طرف مقابل است. این همان نکته‌ای است که دیپلمات‌ها باید برجسته کنند: «ما توافق نمی‌کنیم تا تظاهر به صلح کنیم، ما توافق می‌کنیم تا نتیجه‌ی قطعی جنگ را در جبهه‌ی سیاست نیز تثبیت کنیم.»

    علاوه بر این باید در نظر داشت، دیپلماسی در این شرایط که کشورهای غربی و حامیان صهیونیست، کنترل رسانه‌های بین‌المللی را در اختیار گرفتند، می‌تواند ابزاری در جنگ روایت‌ها در عرصه بین المللی باشد. خالی کردن معدود صداهای بین‌المللی ما، در کنار تلاش برای خاموش کردن صداهایی نظیر صدا و سیما، از حربه‌های اصلی دشمن از روز اول بوده است. اما حالا دیپلمات‌ها وظیفه دارند در رساندن صدای رسای ایران به جامعه جهانی از هیچ فرصتی استفاده نکنند.

    در پایان باید گفت که حالا برای افکار عمومی ایران و جهان مشخص شده، منطقه در آستانه‌ی یک نقطه عطف تاریخی است و بازیگر اصلی این لحظه حساس ایران است. ایران، امروز به مثابه‌ی صخره‌ای سترگ در میان دریایی متلاطم؛ هر موجی که می‌خیزد تا او را ببلعد را در برخورد با سنگ خارا می‌شکند و به عقب بازمی‌گرداند.

     

     

    منبع: خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *